بسم الله

 

فکر می کرد که کنار آمدند با مسیر زندگی اش

اما نه.

بحث کنار آمدن آنها نیست

بحث خودشه .خودش هنوز با خودش کنار نیومده

اگه خودش با خودش کنار بیاد همه چی درست میشه

مگر یادت نمی آید آشنایانت را؟

مگر مجید صنعتی کوپایی را یادت نمی آید؟

مگر مرتضی عطایی را یادت نمی اید؟مگر مصطفی کاظم زاده؟ طلایی؟

همه شان سیم خاردار وابستگی و دلبستگی امان شان را بریده بود.وابستگی برایشان شده بود قفس.

 

مگر نشنیده ای که می گویند : اگر خداوند اراده کند بر انجام کاری، دهان همگان بسته می شود و همان میشود که خدا می خواهد(1)

 

 

---------------------------------------

پ.ن1: روایتی از امام رضا(ع)

 

پ.ن2: درسته گند زده اما درستش می کنه! باید درستش کنه.

به قول آن فرمانده که می گفت: ما اهل اینجا نیستیم ما اهل جای دیگه هستیم.  باید برای اونجا خیلی ما تلاش کنیم. یه صف بزرگی جلوی ما ایستاده ، ماها رو تحویل میگیرند.کاری نکنید اون صف از ما رو برگردونه.دلا رو بسپارید به خدای متعال، متوسل بشید به اهل بیت(ع) که در راس آنها امام حسینِ شهیدِ عزیز

 

پ.ن 3: آن فرمانده :شهید احمد کاظمی

 

پ.ن 4: کسی که هنوز از سیم خاردار نفسش رد نشده چطور می تونه از سیم خاردارهای دیگر در زندگی بگذره؟

جاده تنگ و فرصت کوتاه

  ,خودش ,پ ,رو ,اهل ,سیم ,  پ ,آن فرمانده ,پ ن ,ما اهل ,با خودش

مشخصات

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

آموزش نرم افزار مهندسی و جذاب Revit طایفه کی گیوی بازرگانی آرش iranvatan مجله زیبایی یانی طب لیزر salemziba17 مکشوف دزفول جدید دست نویس های دو عدد منツ کودک شاد